نگاهی بر هنر و صنایع هنری اصفهان
نگاهی بر هنر و صنایع هنری اصفهان
به گواهی آثار بر جای مانده و تاریخ پر این کهن دیار اصفهانیان در هنرمندترین مردم ایران به شمار میروند. فرهنگ کهن و غنی ایشان در کمال پاکی و روشنی پر رمز و رازترین آثار ذوقی هنری و معنوی را به تمدن بشری ارمغان داده است. با ارج نهادن و جاودان نگه داشتن هنر ایرانی، هرچند کوتاه، به شرح هنرهایی چند میپردازیم، هنرهایی چون نگاره گری، خوش نویسی، خاتم کاری، قلمزنی، فرش بافی و ... هر کدام ظرافت هایی را از زندگی روزمره، آداب و رسوم، باورها، آیین ها و... را در ضمیر خود دارند و از این جهت است که هنرهایی گاه منحصر به فرد در گیتی به شمار می روند و اصفهان و اصفهانی را بر آن فخر است و شایسته ی آن است که اصفهانیان از این دیدگاه بر هنر خویش، مباهات کنند. حماسه سرای ایران، فردوسی بزرگ، چه زیبا در شاهنامه آورده است که:
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندارند شیر ژیان را به کس
و درباره ی دیدگاه عمومی فرهنگ ایران درباره ی ذات هنر، برگرفته از خدای نامه های باستانی سروده است:
هنر مردمی باشد و راستی
ز کژی بود کمی و کاستی
هنر در اصفهان، در مرحله ی نخست، هنر تزیینی است و مقصود را بیشتر با رمز و اشاره بیان میکند و هر نقشی را رمزی است که در ابتدا از تجربه برآمده و حقایق زندگانی و پیرامون آن، آرزوها و آتش های درونی را بیان میکند و در دل می نشیند در استان اصفهان افزون بر ۱۶۰ گونه هنر دستی تولید میگردد و در شهر اصفهان، صنایعی چون کاشی کاری، نگاره گری، قلمزنی، میناکاری، زرگری نقره و طلا و قلمکاری، قالی بافی و بافندگی در ایران و جهان شهرت فراوان دارد.
هنر نگاره گری
با یورش تازیان و سرنگونی دودمان ساسانی، هنر نگاره گری همچون هنرهای دیگر از میان نرفت بلکه حرکت رو به رشد و گسترش آن کند گردید و این کندی ادامه داشت تا بر روی کار آمدن صفاریان در سال ۲۴۷ هجری، سامانیان در سال ۲۷۹ هجری و دیلمیان در سال ۳۱۶ هجری و فرمانروایی سرداران و پادشاهان ایرانی بر سرزمین اجدادی خویش.
هنر به زودی رنگ دیگری به خود گرفت و توجه به نقاشی این هنر را رواج داد. ایرانیان برای آراستن ظروف لعابی، پارچه ها، کتاب ها، دیوارهای بناها و کاخهای خود سخت علاقه و بر مبنای هنر نگاره گری ساسانی آثار خود را پدید می آورند. در زمان غزنویان و سلجوقیان آثار بسیار زیبا و ارزنده ای از نقاشان به جای گذاشته شده و هنرمندان بیشماری چون ابونصر نقاش و عبدالملک پای به عرصه ی هنر نهادند. سبک و سیاق به کار رفته ی ایشان، ویژه ی ایرانی و اندکی شبیه نگاره گری دوره ی ساسانی بوده است که این سبک تا سده های و هشتم ادامه داشت، لیکن نفوذ هنر نگاره گری چینی و مغولی (با یورش مغولان در سده ی هفتم) آن را دگرگون کرد. در سده ی هشتم نگاره گری و تذهیب مورد توجه بزرگان بوده و پادشاهان محلی نقش بزرگی در ترویج یا زوال آن ایفا کردند. به هنگام یورش تیمورلنگ، تاریخ شاهد کوچاندن هنرمندان به سمرقند است که در میان شماری از آنان نگاره گرانی بودند که هر یک استاد زمان و نادره ی دوران خود بودند. پس از تیمور شاهرخ و فرزندانش که هنرمند و هنرپرور بودند در خراسان و سایر شهرها نگاره گران و تذهیب کاران را مورد تشویق و احترام قرار میدادند.
هنر نگاره گری در دوره ی صفویه روند رو به رشد خویش را ادامه داد و در ادامه ی انتقال هنر والای نگاره گری، این هنر از هرات (خراسان) به تبریز و قزوین و اصفهان (پایتخت های دودمان صفوی)، هنر نگاره گری به درجه ی بلندی از نوآوری رسید. با استیلای شاه اسماعیل (۹۰۷-۹۳۰ هجری) بر هرات و کوچ استادان به پایتخت او (تبریز) و پس از آن گزینش بهزاد نقاش به سرپرستی کتابخانه ی شاهی که در آن هنگام بسیار شبیه به هنرستان هنرهای زیبا بوده، زمینه ی پیشرفت چشمگیر این هنر بود. بهزاد و شاگردان او سبک تبریز را که تا این زمان رایج بود، منسوخ کردند و سبکی نو در نگاره گری پدید آوردند. بهزاد نگاره گری به شیوه ی نقاشان چینی را به طبیعت و زندگانی مردم زمان نزدیک ساخت. بیشتر نگاره گران پرآوازه ی آن روزگار نیز با او هم آهنگ شدند و این شیوه را پسندیدند و رونق بخشیدند. این مکتب هشتاد سال دوام داشت و استادانی چون مظفر علی، جلاالدین میرک اصفهانی، مانی شیرازی، میرسیدعلی مصور، صادقی بیگ، درویش محمد، استاد یوسف، کمال الدین حسین، حدیثی اصفهانی، میر ابراهیم همدانی، ذهنی یزدی، ملک قاسم نقاش، محمدی هروی، پیری نقاش اصفهانی و... آثاری شگرف را به دنیای هنر عرضه داشتند.
شاه تهماسب، فرزند و جانشین شاه اسماعیل، تا سال ۹۸۴ هجری در ایران فرمانروایی کرد و خود نیز نگاره گری زبردست و توانا بود و صورتگری را از سلطان محمد نقاش فرا گرفت و در گسترش این هنر نقش به سزایی ایفا کرد.
در نگاره گری دوره ی صفویه، بیشتر موضوعی که به کار گرفته شد زندگانی و چگونگی در دربار شاهان، شیوه ی رفتار طبقات اشرافی و ترسیم کاخهای زیبا و باغهای دلگشا، شکار و صحنه های جنگ بود. در نگاره گری، منتهای درجه ی نازک کاری و دقت تناسب به کار رفت، رنگ ها تنوع زیادی یافت و در آمیزش آنها رعایت تناسب منظور گشت. در میان آنها، رنگ هایی روشن و تابان و فرحزا و درخشان نیز به چشم میخورد. استادان هنر و هنروران در سراسر ایران از سرآمدان هنر و نگاره گران دربار تبریز و قزوین پیروی می نمودند، جز اندک تفاوتی که لازمه ی مقوله های جغرافیایی، اقلیمی و مردم شناسی آن مناطق بود. با روی کار آمدن شاه عباس بزرگ (پادشاهی ۱۰۳۷ - ۹۹۶ هجری) و گزینش اصفهان به پایتختی وی، باری دیگر هنرمندان به کوچ پرداختند و اصفهان را جایگاه هنر و دانش خود ساختند. نگاره گران در سایه ی توجهات شاه از مزایای بیشماری برخوردار شدند و کاخهای این دودمان به نگاره های ممتاز آراسته شد. روند گسترش هنر با ظهور رضا عباسی به درجه ی بالایی از پیشرفت رسید. از جمله تغییراتی که در نگاره گری این دوره پدید آمد، کاستن از شمار افراد در نگاره بود. برای نمونه در یک نگاره یک یا دو نفر کشیده میشدند در صورتی که در سده ی دهم، تمام صحنه را بزرگان، نزدیکان و تماشاچیان پر میکردند. استادان شیوه ی گذشتگان را ترک نمودند و به آرایش متن و زمینه ی تصویر به نیم درختهای کوچک، بوته زارها و شاخه های گل دار اکتفا کردند. این سبک نگاره گری اندک اندک به مکتب رضا عباسی یا مکتب اصفهان شهرت یافت. از شاگردان رضا عباسی که شهرت فراوان یافتند میتوان به معین نقاش، افضل محمد، قاسم تبریزی، محمدعلی تبریزی و محمد یوسف اشاره نمود.
شاه عباس دوم پیرو اسلوب نگاره گری اروپا بود و تنی چند از استادان هنر هم چون محمد زمان را برای فراگیری به اروپا فرستاد و اندک اندک نفوذ نگاره گری اروپایی در نگاره گری ایرانی پدیدار شد. لیکن دیگر ظرافتهای هنرمندان پیشین در نزد نگاره گران دوران پس از شاه عباس بزرگ دیده نشد و با روی کار آمدن افشاریان و زندیان زوال هنر نگاره گری دوره ی صفویه به خوبی احساس گردید. لیکن استادانی نیز پدید آمدند که مکتب زندیه را به وجود آوردند که این مکتب خود طلیعه ی قاجار گردید. این مکتب بسیار فریبنده، شیرین و زیباست و نموداری واقعی از طبیعت و زندگانی مردم آن روزگار است. در دوران قاجار کارهای ذوقی و هنری ایرانیان دارای فراز و نشیب هایی بود. هنرمندانی نیز پای به عرصه ی هنر نهادند که سرآمد آنان میرزا ابوالحسن غفاری مشهور به صنیع الملک، فرزند میرزا محمد غفاری بود.
صنیع الملک پس از فراگیری نگاره گری به ایتالیا سفر کرد و چند سالی را در فلورانس و رم به نگاره گری مشغول بود. او در بازگشت نخستین مدرسه ی نگاره گری در ایران را بنیان گذاشت. بیشتر فرزندان و برادرزادگان او نیز در این هنر چیره دست و استاد بودند، از آن جمله کمال الملک غفاری نگاره گر معروف این دوره را میتوان نام برد.
پس از دوران قاجار، اصفهان باری دیگر مهد هنر نگاره گری در ایران گردید و هنرمندان آن، بازگشتی دوباره به نگاره گری دوران صفویه داشتند و همچنان دارند. هم اکنون این هنر به شکل نگاره گری ارایه میشود بر روی کاغذ، استخوان کتف شتر و در مواردی در سطح اعلی، از عاج فیل نیز استفاده میشود و هنرمندان برای دسته ی قلم مو از تیغ جوجه تیغی و جهت سر قلم از موی پشت گربه خانگی استفاده می کنند. در کنار نگاره گری سبک دوران صفویه، به سبک نوین نگاره گری و نام بنیان گذار آن، استاد محمود فرشچیان، میتوان اشاره نمود، که در نزد هنرمندان به عنوان نوآوری مورد توجه قرار گرفته است و میدانی گسترده را برای شکوفایی و خلاقیت هر چه بیشتر نمایان ساخته است. در هنر نگاره گری این نقاط هستند که در یک مجموعه بیان گر تصاویر هستند. ظرافت این هنر را به کمک ذره بین بهتر میتوان مشاهده کرد. هم اکنون هنر نگاره گری در شهر اصفهان بیش از دیگر شهرهای کشور رواج دارد و هنرمندان بسیاری را همواره در آغوش خود پرورش داده است.