راز و رمزهای فرش ایرانی، نماد زندگی ایرانی
راز و رمزهای فرش ایرانی، نمادی از زندگی ایرانی
فرش ایرانی، تصویری هنری، برگرفته از برداشت ها و پنداشتهای هنرمند از طبیعت پیرامون وی بوده که در چهار چوبه ی فرهنگی از هنرها و دانشهای ریاضی، هندسه، نگاره گری، معماری، شعر، ادبیات، باورهای آیینی، طبیعت، استوره و تاریخ جلوه گر میشود. حال اگر بخواهیم زمان بافت نخستین فرش را دریابیم، باید در بامدادان تاریخ این دیار کهن پیگیری نماییم، هرچند که دانش باستان شناسی تا کنون توانسته در کاوشهایش، رد پای آن را تنها تا دوران هخامنشیان بیابد.
امروزه کهن ترین فرش شناخته شده، فرشی به نام پازیریک میباشد که در سیبری توسط باستان شناسان از میان یخ ها بیرون آورده شد. هنر بافندگی همزمان با فرش در دوره ی ساسانیان گسترش یافت و نمونه ی بارز آن فرش بهار خسرو است که پس از فتح تازیان در تیسفون به دست آنان پاره پاره شد لیکن هنوز آوازه ی آن در ذهن هنردوستان و هنرجویان باقی است. هنگامی که ایران بر سر راه چین، بزرگترین فراهم کننده ی ابریشم، و روم بزرگترین مصرف کننده ی این کالا واقع بود و کشور حکم گذرگاهی برای ابریشم خام و ابریشم کار شده را داشت، هنرمندان ذوق هنری خویش را در بافتن پارچه های ابریشمی بیشتر نمایان ساختند و خریداران این پارچه ها بیشتر بازرگانان مسیحی بودند که این پارچه ها را با خود به باختر و سرزمین روم بردند.
پایان دوران ساسانی و سده های نخستین دوران اسلامی تاریخ ایران، دوران فترت در هنر بافندگی بود، هر چند بافندگی از هنرهایی است که همیشه در ایران مقامی ارجمند داشته است، لیکن فترت در نزد همه ی هنرها مشاهده گردید. برخی از پژوهشگران بر این باورند که از برخی جهات، هنر بافندگی در دوره ی سلجوقیان به اوج درجه ی شهرت و ظرافت خود رسیده بود. نوشته های یاقوت حموی درباره ی شهرها و اوضاع آبادیهای سده ی ششم و هفتم هجری بیانگر آن است که در بسیاری از شهرها بافت فرشهای گران بها و پارچه های پر نقش و نگار رایج بوده است. بافت فرش، سجاده و گلیم های عالی در دوره ی ایلخانان نیز در ایران رونق بسیار داشت و مقدار زیادی از آنها به وسیله ی بندرهای خلیج پارس به هندوستان و یا به وسیله ی بازرگانان ونیزی به اروپا حمل میشد. با شکل گیری آیین تشیع در ایران، برخی از نفیس ترین فرشهای ایرانی برای مسجدها، آرامگاه امامان و امامزاده ها بافته شدند. از آن جمله فرش مربوط به آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی نیای بزرگ شاهان صفوی که در اردبیل به خاک سپرده شده بود. زمینه ی آبی پررنگ آن، همچون باغ بهشتی با گلهای زیبا و ساقه های در هم پوشیده که در میان آن ترنج زرین بزرگ خود نمایی میکرد. این فرش دارای تاریخ سال ۹۴۶ هجری است که در کاشان بافته شده و نام طراح نیز در بافتش نگاشته شده است. کاشان مهد انواع بافته ها، سفالینه ها و کاشیها بود و قالیچه ها و فرشهای ابریشمی نفیسی نیز در آن بافته میشد. فرشهای ابریشمی را بیشتر جهت پیشکش به شاهان و بزرگان یا به فرمان شاه می بافتند. در کنار فرشهای ابریشمی، فرشهای پشمی بسیاری نیز تولید می شدند. در این هنگام شمار جهانگردان اروپایی به سوی ایران فزونی گرفت، اینان با خود کالای ایرانی (فرش) به اروپا میبردند و داستانهای شگفت از این سرزمین دور دست بیان میکردند. دوره ی معاصر شاه عباس، دوره ی هنری صنایع فرش بافی ایرانی است چه، در آن زمان در کارگاههای دولتی و زیر نظر با استعدادترین هنرمندان از دیدگاه ظرافت طرح، غنای رنگ و دقت در بافت به آن چنان تکاملی دست یافت که نظیرش را در این صنعت هرگز در هیچ کجای دیگر نمیتوان یافت. فرشها دارای طرحهایی بود که گاه به طور کامل در مرکز فرش تمرکز پیدا میکرد، یا با افزونی نقوش در جهت درازا امتداد می یافت. البته فرشهایی نیز بودند به نام فرشهای طرح باغچه ای، دارای طرحهایی با تقسیم بندی که به روشنی باغهای ایرانی با حوض مرکزی و جویبارهای جانبی، خیابانهای پردرخت و زمینهای پر از گل و شکوفه را نشان میدادند، که این فرشها در اصفهان و کاشان بافته میشدند. هنر قالی بافی در دوران پس از صفویه نیز گسترش یافت و ایران در این هنر همچون همیشه پیشوای دنیا بود. میتوان به این نکته اشاره داشت که فرش در شهرها و در نزد عشایر (قشقایی، بختیاری) همواره از اسباب نخستین منزل و گاه تنها اسباب منزل به شمار میرود. شاید به همین دلیل ایرانیان از روزگار کهن گفته اند: «به هر کجا فرشت را گسترده ای همان جا سرای توست». در خانه ی ایرانی فرش به عنوان نشان و الگویی از ثروت و طبقه ی اجتماعی بوده و در نزد عشایر، فرش همان گونه که کف پوش چادرنشین به شمار میرود به عنوان آستانه ی در ورودی چادر نیز از آن استفاده میشود. برای بافت یک فرش شهری، هنرمند نیاز به طراحی اولیه دارد که طراح فرش این وظیفه را انجام میدهد. طرح بر روی کاغذ پیاده شده میتواند نمایانگر یک چهارم، نصف یا کل مساحت مورد نظر در طراحی آن اثر باشد، لیکن در یک فرش عشایری، طرح آن هم زمان با بافت به ذهن بافنده آمده و بر روی فرش در دست بافت پیاده میگردد. دستگاه فرش دست بافت یک داربست چهار ضلعی ساده (از چوب یا آهن) به صورت افقی یا عمودی بوده که تار یا الیاف در آن به صورت چله کشی شده قرار میگیرد. تار و پود نیز به نوبه ی خود به عنوان مصالح پایه ی فرش دارای گوناگونی میباشد که میتواند از نخ کتانی، پشم گوسفند یا شتر و یا ابریشم انتخاب گردد. رنگهای به کار رفته در رنگ آمیزی از مواد اولیه ای به ویژه گیاهی و به ندرت معدنی و شیمیایی (سالیان اخیر) میباشند. از جمله منابع اصلی گیاهی و طبیعی میتوان از پوست انار، پوست گردو، برگ مو، رناس، زعفران، حنا، نیل، زاج و نوعی کرم که از آن قرمز به دست می آید نام برد. باورهای عامه ی ایرانیان از روزگاران کهن، تاکنون در هر نقطه به نمادهای قدرت در برخی از عناصر موجود در طبیعت پیوند داشته که همواره با گزینش رنگها و طرحهایی گوناگون جلوه گر میشوند. به عنوان نمونه، درخت زندگی ضامنی بر جاودانگی روان است، انار نشانه ی برکت و فراوانی است. شتر در نزد عشایر الگویی از ثروت به شمار میرود، گل میخک همواره مورد علاقه ی بافندگان بوده و نمادی از سپیدبختی و سعادت در نظر گرفته میشود.
بوته به صورت نمادی از درخت همیشه سبز سرو با انتهایی خمیده در طرح ها پدید می آید که نمایان گر آزادگی، جاودانگی و تازگی است. ستونها نیز به نوبه ی خود در یک طرح نمایان گر فضایی مجسم میشود که هر آینه یادآور درگاهی گشوده آستان بهشت برین به شمار می آیند.