انتشار : ۱۷ آذ , ۱۴۰۱
چوگان، بازی پادشاهان ایرانی
ورزشهایی چون چوگان و باستانی دارای ریشه ی تاریخی بس گسترده ای هستند که از جمله مراسم آیینی- میهنی نیز به شمار میرفتند و پیوندی ناگسستنی با فرهنگ ایرانی داشتند. از این رو لازم میبینیم کوتاه به این ورزشهای بومی بپردازیم، چرا که مجال گفتار درباره ی تمامی ویژگیهای این ورزش ها نیست.
چوگان، دیرینه ای به دیرینگی تاریخ دارد و گویا از سال ۸۶۰ پیش از میلاد در ایران باستان رواج داشته است. همواره پادشاهان و شاهزادگان، بزرگان کشوری و مردم ایران به این ورزش و سواری علاقه ی فراوانی داشته اند. سخن از این ورزش به ویژه در دوره ی اشکانیان و ساسانیان و ادامه ی آن تا پایان دوره ی صفویه و زندیه بسیار است. سخن پردازان نامی ایرانی چون رودکی، فردوسی، خیام، نظامی، سعدی، جامی و حافظ نیز در یادگارهای منظوم خویش بسیار به آن پرداخته اند. در شاهنامه بسیار به این ورزش پرهیجان از دوران کیانیان تا ساسانیان سخن آمده است. چون شاپور دوم (۳۷۹-۳۰۹م) که در برنایی آیین میدان داری و هماورد و چوگان را رواج داد.
به زودی به فرهنگ به جایی رسید
کز آموزگران سر اندر کشید
چون هفده ساله شد او رسم میدان نهاد
هماورد و همگوی و چوگان نهاد
در گزارش روزگاران پادشاهی خسرو پرویز نیز از بازی چوگان بسیار یاد شده است. این پادشاه روزهای هر ماه را به چهار بهره بخش کرده بود تا این که بتواند به کار کشور و لشگر، هماوردی و شادی بپردازد. نخستین بهره از این روزهای هر ماه ویژه ی گوی و چوگان تیراندازی بود. استادی نامدار نیز رموز این و هنرها را به پادشاه می آموخت.
همان نیز یک ماه بر چار به
به بخشید تا شاد باشد ز دهر
از او بهره ای گوی و چوگان و تیر
یکی نامور پیش و او یادگیر
پس از شاهنامه فردوسی، در قابوس نامه پادشاه آل زیار، قابوس پسر وشمگیر (۴۰۳-۳۶۶ هجری) از گوی و چوگان در باب نوزدهم این کتاب و آیین نامه ی اساسی آن سخن در میان آمده است. در دوره ی سلجوقیان نیز گوی و چوگان جایگاه خویش را همچنان حفظ نمود. عمر خیام نیز بازی گوی و چوگان و تکاپوی در میدان را زمینهای برای ابراز دیدگاه در یکی از مشکل ترین گفتمان های فلسفی و دینی قرار داد و میگوید:
ای رفته به چوگان قضا، همچون گوی
چپ میخور و راست میرو و هیچ مگوی
کان کس که ترا فکنده اندر تک و پوی
او داند و او داند و او داند و اوی
جالب آنکه نام روز نوزدهم هر ماه خورشیدی در سالنامه ی شهریاری باستانی که رصدخانه ی آن در دوره ی ملکشاه سلجوقی (۳۶۵-۴۸۵ هجری) بازسازی شده "گوی باز" بوده است. نظامی گنجوی نیز در منظومه ی بوده خسرو و شیرین به چوگان بازی دختران سوارکار داستانی آورده است.
ز مهتر زادگان ماه پیکر
بدی در خدمتش هفتاد دختر
چو شیر ماده آن هفتاد دختر
سوی بازی شدند آشوب در سر
به چوگان خود چنان چالاک بودند
که گوی از چرخ گردون میر بودند
جامی سخن سرای صوفی نیز بازی گوی
و چوگان را در شعر چنین می آورد.
مرا بس بر سر عشاق این سرافرازی
که روزی پیش چوگانت کنم چون گوی سربازی
چو سرها بر سر میدانت اندازند مشتاقان
همه تن سر شوم چون گوی از شوق سراندازی
بود گوی سرم را با خم چوگان تو حالی
به یک چوگان چه باشد گر به حال گوی پردازی
به تنهایی مکن گوی سرم را در خم چوگان
در این میدان نخواهم دیگری را با توام بازی
از سده ی دهم تا دوازدهم هجری در اصفهان و شیراز میدان های چوگان بازی بسیاری ایجاد شد و دروازه های سنگی این ورزش را همچنان در میدان نقش جهان میبینیم. این میدان درست در اندازه های میدان چوگان نیز طراحی گردید و گستره ی میدان بازی را به خوبی از دو سوی میدان میتوان دید.
اسب در بازی چوگان نقشی اساسی دارد، شاید یکی از دلایلی باشد که ایرانیان از روزگاران پیشین علاقه ی فراوانی به این چهارپا داشتند نام بسیاری از بزرگان و پادشاهان آنها نیز پیوندی با نام اسب دارد، چون: تهماسب، گرشاسب، مهراسب، گشتاسب، ارجاسب، جاماسب و گرد اسب. هشتاد درصد از بازی چوگان را اسب انجام میدهد. بنابراین همواره در گزینش اسب بازی چوگان و چالاکی آن نکته سنجی میشد. بازی به چوکا تقسیم میشد و یک بازی کامل از هشت چوکا تشکیل میشد که امروز به چهار چوکا بسنده می کنند. زمان بازی هر چوکا نیز هفت تا هشت دقیقه است شمار بازیکنان هر دسته نیز باید چهار نفر باشد. دو داور نیز بازی را نظارت می کنند پس از هر گل نیز دروازه ها عوض می شوند. گوی باید تنها به وسیله ی چوب چوگان در درون میدان به حرکت درآید. وزن گوی ۱۳۰ تا ۱۵۰ گرم و قطر آن نیز ۸ سانتیمتر است. بازی چوگان همواره یک بازی گروهی بوده و هست، هیچ بازیکنی خود را در أن تنها نمی دید، میدان داری میکرد و هماوردی می نمود. این بازی از ایران به هندوستان راه یافت و گسترش چشمگیری یافت. انگلیسی ها این بازی را از هندیان آموختند و بازی آن را در کشورشان گسترش دادند. این در حالی است از دوران زندیه این بازی از رونق افتاد پس و هرگز دوران اوج گذشته ی خود را باز نیافت. امید است امروزه که فدراسیونی برای آن در نظر گرفته شده است، این ورزش دوباره زنده شود و جوانان این مرز و بوم با این ورزش انس گیرند.